دوشنبه ۲۸ دی ۹۴
1 شهریور..
میدونستم امروز نتیجه رو میزارن رو سایت..
ولی دلم نمیخواست برم نگاه کنم..
راستش میترسیدم.. من حتی انتخاب رشته نکرده بودم برا دانشگاه.. اخه میخواستم برم حوزه..
اگه قبول نمیشدم چی..
داشتم با دوستم حرف میزدم و همزمان تو سایت حوزه میگشتم..
گفتم برم نتایجو ببینم شاید قبول شده باشم.. کسی چه میدونه..
مشخصاتم رو وارد کردم.. چی داشتم میدیدم خدای من..
یعنی من قبول شدم؟.. نه فک نمیکنم.. چرا قبول شدم.. این جا که همینو نشون میده..
دلم میخواس یه جیغ بنفش بکشم..
اول از همه دوستم فهمید.. چون تو شوک بودم و به سوالایی که میپرسید نمیتونستم جواب بدم..
بهش گفتم من قبول شدم.. باورت میشه.. من قبول شدم..
گفت الکی خوشحال نشو.. افتادی تو خرج..
گفتم مهم نیس.. یه شیرینی طلبت..
-:عه.. یعنی فقط به اندازه یه شیرینی برات مهم بود؟..
من برم به مامانم اینا بگم زود بیام.. به مامانم که گفتم خوشحال شد.. ولی نه به اندازه من..
اخه مامانم خیلی راضی نبود.. من انقدر اصرار کردم و بهش کمک کردم تا گفت باشه ثبت نام کن..